کلبهء عشق ما

عکسها و خاطرات دخترم سدنا الهه دریاها خدای خوبیها

کلبهء عشق ما

عکسها و خاطرات دخترم سدنا الهه دریاها خدای خوبیها

کوتاه و مختصر

کودک همیشه به آدم بزرگ چهار چیز می آموزد : بی دلیل شاد بودن. همیشه مشغول کاری بودن و اعلام خواسته خویش با تمام قوا.سرانجام می تواند خیلی راحت گریه کند.

روز شمار تولد یک فرشته

ما دوباره اومدیم

سلام

دیگه واقعا باید شمارش معکوس رو شروع کنیم چون دکترمون تا ۵ شنبه آینده یعنی ۱۰ روز دیگه بهمون وقت داده (هر چند گفته زود تر میشه)البته من و بابایی امیدواریم این فرشته کوچولو حوالی نیمه شعبان به دنیا بیاد   دیشب طی مذاکراتی که با بابایی داشتیم به نی نی  قول دادیم اگر   روز نیمه شعبان به دنیا بیاد هر سال ۲ تا کادو تولد خواهد داشت پس نی نی جون دست بجنبون که تعلل باعث پشیمانیست

همسایه روبه روی خونمون جلوی خونه ما رو طوری ریسه کشی کرده که انگار خواسته جلوی درب ما فقط چراغونی باشه هر کی ندونه فکر میکنه ما از حالا برا اومدن نی نی چراغونی کردیم اینم از شانس نی نی ماست دیگه اون وقت که میگن هم خیلی خوش قدمه و هم خوش شانس برا همینه دیگه

نی نی عسل ما این روزها خیلی خانوم شده دست از آکروبات بازی برداشته و فقط هر از چند گاهی خیلی آروم ابراز موجودیت میکنه الهییییییییییی عزیزم

من و نی نی ساک بیمارستانمون رو بسیتیم و تمام وسایل لازمه رو هم برداشتیم فقط نگرانم تا روز موعود شارژ دوربین ها تموم بشه برا همین هر روز چک میکنمشون  دیروز هم با خاله جونی رفتیم لباس بیمارستان(یکبار مصرف) و دمپایی هم خریدیم و تقریبا دیگه همه چیز آماده است

دوستان  و اقوام هم  دستشون درد نکنه هر روز تماس میگیرن و جویای احوال ما میشن

 همه یه جورایی منتظرن درست مثل خود ما تا کی این فرشته کوچولو از خداوند مهربون اذن ورود به این سرزمین خاکی رو بگیره

خاله و عمه جونی ها و حتی خانوم همسایه هم گفتن که باید موقع عزیمت به بیمارستان هر ساعت از شبانه روز که بود اونها رو خبر کنیم  ولی من و علی برنامه دیگه ای داریم  همه  نسبت

به ما لطف دارن ولی خوب نمیشه همه رو هم به زحمت انداخت

این روزها بیشتر تمرینات تنفسی و کششی رو انجام میدم و سعی میکنم افکارم رو سامان بدم و مثبت فکر کنم و مطمئنم همه چیز به خواست خدا خیلی خوب پیش خواهد رفت

شاید باز هم اومدم و نوشتم ولی اکر هم خودم نیومدم حتما نقل قول هام رو از قلم خاله جون نی نی خواهید خوند (راستی  نظرتون راجع به آهنگ وب لاگ چیه من که عاشقشم)

امیدوارم دعای همه دوستان بدرقه راه من و نی نی باشه  تا به سلامت  برگردیم  پیشتون

ما هم تو اون لحظات که میگن دعا خیلی مستجاب میشه همتون رو دعا میکنیم از جمله مامان آذی که شرایطش الان مثل خودمونه و سام(گلک) و خونواده ومحسن و سحر بانوی عزیز رو عمو جواد .دایی علی .عمو  حامد .خاله معصومه .دختر خاله بابایی.آزاده عزیز(ققنوس).معصومه عزیز..............و همه دوستای خوبی که اگه بخوام اسمشون رو بنویسم اینجا جا نمیگیره این دوستان هم منو ببخشن اگر اسمشون ذکر نشد دلیل بر بی معرفتی نیست بلکه مجالی نیست

همیشه شاد باشین و سبز

  عید نیمه شعبان پیشاپیش مبارک

 

 

شمارش معکوس

به دوستان گل وب لاگی خودمون سلام میگیم جمع بستم چون این سلام من تنها نیست بلکه بابایی و دخمر ناز و شیطون ما هم در این سلام سهم دارن

دیگه باید آرام آرام شمارش معکوس رو شروع کنیم شمارش معکوس برای تولد یک فرشته کوچولو

یک هدیه آسمونی و امانت الهی یک دختر گل از نژاد آسمان

وقتی فکر میکنم این روزهای خوب دارن تموم میشن دلم میگیره آخه همش خاطرات خوب بود وقتی انسان حس کنه خداوند امانت خودش رو تو وجود  تو  گذاشته و این مسئولیت را به تو داده تا این مسافر کوچولو و معصوم رو به سلامت به این دنیا هدیه کنی یه جور حس توانمندی و به خود بالیدن به انسان دست میده الهی که تمام زنان که آرزوی مادری رو دارن بتونن این حس قشنگ و روزهای خوش رو تجربه کنن روزها و شبهایی که با وجود سختیهای خودش ولی دل چسب است حتی به نظر من این شب نخوابی های که طی این ۲ الی ۳ هفته منو در گیر خودش کرده هم یه جورایی لذت بخشه چون حتی تو اون ساعت هایی که شاید خیلی ها خواب باشن تو رو بیدار نگه میداره و تو بیشتر به خدای خودت و خدای این فرشته کوچولو فکر میکنی اتفاقی که شاید در گذشته به سبب خواب بودن و شاید کمی هم غفلت و روز مررگی هیچ وقت اتفاق نمی افتاده و شاید هم کمتر پیش میومده پس این هم باز لطف خداست

فرشته کوچولوی ما این روزها بزرگتر شده و به قول بابایی دیگه این آشیونه براش داره کوچولو میشه وقتی این نی نی ما این روزها به سختی تکون میخوره بابایی کلی براش اظهار دل سوزی میکنه و دل داریش میده که به زودی از این خونه کوچولو راحت میشه

وقتی بابایی با نی نی صحبت میکنه اون کاملا بی حرکت میمونه انگار که داره میشنوه  وآروم میگیره و دقیقا بعد از ۲ با ۳ دقیفه از سکوت بابایی میگذره شروع به حرکت میکنه تا حالا فکر میکردم شاید اتفافی باشه یا یه جور تلقین ولی ۲ روز پیش که به یک کتاب فروشی رفته بودم کتابی در زمینه رابطه پدر و فرزند از قبل از تولد تا ...پیدا کردم و اونجا با نهایت تعجب دیدم که نه این اتفاق نه تصادفیه و نه تلقین بلکه جنین در شکم مادر صداهای بم مثل صدای  پدر رو خیلی بهتر از صداهای دیگه تشخیص میده و بعد از مدتی با صدا انس میگیره و بعد از تولد هم اون صدا رو زودتر تشخیص میده الهی من فدای این نی نی باهوش و با احساس خودم بشم که دقیقا از اواخر ۶ ماهگی این عکس العمل رو نشون میداد  و با بابایی خودش سر رفاقت رو باز کرده و به محبت بابایی جواب میده

من هم این روزها بیکار نموندم و از حرکات فرشته کوچولوی خودمون  فیلم گرفتم تا بعدها  که خودش مامان شد شیطونی های خودش رو  ببینه و گله از از  تکونهای شدید نی نی خودش نکنه . در ضمن خاطرات هفته به هفته خودمون رو هم براش رو نوار ضبط میکنم

طی ۲ هفته گذشته اینقدر تکونهاش شدید بود که کاملا از روی لباس معلوم بود و بیشتر اوقات من و بابایی رو به خنده می انداخت تا جایی که حتی تو خیابون نگران بودم کسی متوجه نشه یا وقتی تو نوبت دکتر نشستم این خانوم عرضه اندامش بیشتر میشد وامان از دست این خاله جونش که نقطه ضعف نی نی رو پیدا کرده و به محض اینکه منو میبینه با یه لیوان شربت خنک و بستنی از ما یعنی بیشتر نی نی  پذیرایی میکنه و بلافاصله پای کاناپه میشینه و خیره خیره شیکم مامانی رو نگاه میکنه این دخمر ما هم که  عاشق شیرینی و البته موسیقی  بیشترشاد و گاها آروم با این کار خاله جونش سر از پا نمیشناسه و چنان حرکات آکروباتی انجام میده که بعضا نفسم بند میاد  و گاهی هم اینقدر محکم میزنه که دلم درد میگیره و خاله جونش هم اون طرف از ذوق ریسه میره البته دایی جونش هم این دفعه که اومده بود خونه این شیرین کاری رو دید و کلی قربون صدقه این فنقلی میرفت. تقریبا دیگه همه میدونن این نی نی به چی علاقه داره و هر کجا میریم حسابی ازش پذیرایی میکنن و بعد منتظرن تا نی نی هم با تکوناش به اونه جواب بده و اونها هم قربون صدفه اش برن .نمیدونم وقتی بیاد با این همه  طرفدار میخواد  چیکار کنه