کلبهء عشق ما

عکسها و خاطرات دخترم سدنا الهه دریاها خدای خوبیها

کلبهء عشق ما

عکسها و خاطرات دخترم سدنا الهه دریاها خدای خوبیها

من و سدنا اومدیم

سلام به اهالی وبلاگستان

میدونم !مدت هاست چیزی ننوشته ام..هم وقتش نبود و شاید هم حوصله اش. 

.چند وقتیه که درد کمر زجرم میده.اینه که نشستن پای

سیستم هم اذیتم میکنه. قبل از نامزدیه برادرم یک هفته ای در منزل بابایی 

 استراحت کردم و توسط خواهر جونی و مامانی حسابی پذیرایی شدم.

تا این که تا حدود زیادی بهبودی یافتم.ولی از اون جایی که ما خانوم های  

ایرونی طاقت دیدن یک به هم ریختگیه کوچولو رو هم در خانه امان را نداریم 

 سبب شد که طی یک عملیاتی پترس بشم و درد کمرم به اوج خودش برسه و 

همچنان اذیتم کنه.این چند وقته اتفاقات زیادی افتاده که در صدرشون نامزدیه برادرم بود. 

یک جشن فوق العاده باشکوه و مجلل و به جرات می تونم بگم که اون شب به همه ی مهمان ها  

خیلی خوش گذشت.طوری که تعداد زیادی از مهمان ها همچنان تا ساعت 4 صبح

در مراسم حضور داشتن و به فعالیت خودشون ادامه می دادن.من و خواهری و به خصوص خواهری 

(با رقص بابا کرمش ) کلی برای یک دونه داداشی سنگ تموم گذاشتیم و کلی هم شاباش گرفتیم. 

اخر شب نامزدی (البته نامزدی و عقد با هم بود....از ساعت 20:00 تا پاسی از شب)هم نوبت به گرفتن عکس ها ی

خانوادگی و دسته جمعی رسید که فوق العاده عکس ها هم جالب شدن.سدنا هم تا اخر شب اصلا اذیتمون نکرد ولی اخر شب دیگه خیلی خسته شده بود واین خستگی توی تمام عکس ها به وضوح دیده میشه.

حتما عکس های سدنا رو براتون می گذارم.وروجکی شده واسه ی خودش.

این روزا توی خونه راه می ره و به خاله جونیش میگه :لالا...نانا.عاشق رنگ و 

 رقص هست.شب ها هم که خواب دایی و خانومش رو می بینه.توی خواب بلند صداشون میکنه. 

جوجه هنوز از جو نامزدی بیرون نیومده.خیلی شیرین شده.و اما کارهای جدیدش.

قهر کردن رو یاد گرفته.ناز میکنه و کلی دلبرشده..باباجونشم که از سر کار میاد تندی می دوه سمتش

ومی گه :بابا سلام و بعدشم تند و تند براش بوس پرت میکنه.

اینو بگم براتون...

جمعه ظهر در نبود بابایی(به دلیل مشغله ی کاری توی این روزها) به همراه سدنا رفتیم پارک . سدنا هم روی تاب مخصوص کوچولو ها نشسته بود و تاب تاب عباسی رو با زبان شیرین خودش(تا..تا..عبا...)زمزمه میکرد 

 در همین حال یک اقایی که روی نیمکتی نزدیک ما نشسته بود سرفه کرد و اب دهانش را به روی زمین انداخت. 

سدنا هم سریعا به این حرکت واکنش نشون داد و گفت:ماما....ایی.و جلوی بینیشو گرفت.

کلی به این حرکتش خندیدم. برای تک تک ماشین هایی هم که از اون جا عبور میکردن و صدای موسیقیشون 

 زیاد بود یک دستی بالا میبرد و قری از کمرش خالی میکرد.توی ماشین که می نشونمش به دلیل ارتفاع صندلیه 

 اتومبیلش کاملا به همه جا مشرف هست و توی ترافیک که میمونیم همه ماشین ها متوجه میشن که

چه اهنگی با چه ریتیمی توی ماشین در حال پخش هست..اگه دوبس دوبس باشه سرشو میبره بالا و پایین 

 و در اصطلاح HEADمیزنه.اگرم موسیقیه ملایم بگذارم اروم خودشو روی صندلی این طرف و اون  

طرف میکنه . که البته روحیش با موسیقیه اروم زیاد سازگار نیست و غر میزنه و میگه نانا.

در کل بگم که خوردنی شده.این روزها هم که هوا فوق العاده خوب شده و سدنا اصلا دوست نداره 

 خونه باشه.از خواب که بیدار میشه لباس هاشو میاره و میگه ده ده.از فردا انشا الله با

ماشین خودش میبرمش بیرون.البته باید 24 ساعتی بزنمش به شارژ چون از مهر ماه دیگه باهاش بازی نکرده. 

پ ن ۱:دامنه ی لغات زبان دوم سدنا: 

۱-توی حمام موقع اب بازی:splash...splash 

2-موقع شعر خواندنcap...cap 

3-sitdown.....standup 

4-close the door..open the door 

5-give me

6- come here 

7-wash you fac.....wash your hand. 

8-ball. 

9-blue  

دوستان باید برم که به سدنا شام بدم.

خدا نگهدارتون

 

 

 

 

 

 

 

توجه......توجه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

 

توجه!!!!!!!!!!!!!!......توجه!!!!!!!!!!!!!!!! 

 

 

به زودی این وبلاگ به روز می شود.