کلبهء عشق ما

عکسها و خاطرات دخترم سدنا الهه دریاها خدای خوبیها

کلبهء عشق ما

عکسها و خاطرات دخترم سدنا الهه دریاها خدای خوبیها

ما اومدیم.

 

                                              

 

 ســــــــــــــــــــــــــــــــــــــلـــــــــــــــــــــــــا م  دوســـــــــــــــــتــــــــــــــــــان 

اینم از برکــــــــــــات  مـــــــاه مبـــــارک رمضان هست که ایـــــــــن کلبه شور 

 و حال گذشته رو   به خودش گرفت.بـــــــــــه افتخار مامان جونی و وروجـــــــــــــکش.  

و صد البته به افتخار (( مــــــــــــــــــــاه رمضــــــــــــــان)).

چه میکنین با روزگی؟؟به این میگن روزه,نه اون روزه هایی که توی زمستون میگرفتیم ,که  

 به یک چشم بر هم زدن افطار میشد و دوباره سحر میشد<افطار<سحر..و یک دفعه عید فطر میشد. عید فطر این ماه رمضونا واقعا عید فطر هست.هر چند که گرسنگی فشار نمیاره ولی 

تشنگیش کمی اذیت کننده هست,مخصوصا روزهایی که میرم باشگاه که دیگه...  

دیروز از سر راه باشگاه با مامان و خواهری رفتیم خیابون و از اون طرف شام خونه ی مامانینا 

بودیم.دیشب سالگرد ازدواج مامانینا بود.سدنا و خاله جونیش خونه رو گرفته بودن روی 

 سرشون. خاله جون میزد و سدنا هم میرقصید..وااااای دیشب سدنا یک سبد گل گرفته بود 

دستشو توی خونه میچرخید و میگفت علوووووووووووس...خاله جونشم شلوغش میکرد و سدنا  

 هم توی جو قرار میگرفت و از خود بیخود میشد .در کل بگم که در همه جا و در همه ی زمان ها این معادله صادق هست. ((سدنا +خاله جونش =زلزله nریشتری.)) هر چند که خاله جون دیشب زیاد توی مود شلوغی نبود ولی بازم به خاطر سدنا تلاش خودشو میکرد. *

خلاصه این که دیشب هم کلی با سدناسر عکس گرفتن فیلم داشتیم .یکی از نکات اخلاقیه سدنا این هست که اگر روی یک کاری فوکوس کنی و بهش بگی  این کارو انجام بده مطلقا انجامش نمیده.دیشب دقیقا همین حالت شده بود و هر چه بهش میگفتیم :خواهش..تمنا ..خانومی..گلم..عسلم...بشین که ازت عکس بگیریم نشد که نشدددد...از هر ترفندی که به ذهنمون رسید استفاده کردیم تا این که اخرین ترفند یعنی اب بازی کار ساز بود و تونستیم ازش عکس بگیریم.(حتما عکسو براتون میگذارم..چون عکسی که با زحمت فراوان و  با گروه تدارکات و عوامل پشت صحنه گرفته بشه دیدن داره)).  

پ ن ۱:تکه کلام جدید سدنا:بشخیدا.شمنده=ببخشیدا شرمنده.که اینم ماجرا داره و یک اقایی که موتورش جلوی کالسکه سدنا بود گفتن ببخشیدا .شرمنده و سدنا از همون روز افتاد روی  

زبونش.((میگم بـــــــــــــــــــــــــــلـــــــــــــــــا شده به خاطر همین کاراش هست))  

پ ن ۲:فیلم ها ی ماه رمضــــــــــان هم که یک از یک جذااااااب ترن!!!!!!!!!! 

ادم احساس میکنه فیلم نامه به دست یک بچه ی ابتدایی نوشته شده که اووونم بعید 

میدونم یک بچه ی ابتدایی توی این دوره زمونه ندونه که مقدمات ازدواج چیه. 

(منظورم فیلم جراحت هست)

 از یک طرف میان بزرگ خان و خانواده اش  رو انسان های با شعور جلوه میدن و از  یک طرف بعد از ۴ سال نامزد بودن و بعد از تعیین زمان عروسی و از همه بدتر تقسیم کارت های عروسی  و خرید لباس عروس و ... یادشون افتاد که مثل این که ازمایش خووووووووووون ندادن.واقعا ممنونیم از گروه کارگردانی که یادشون انداختن ازمایش خون هم  برن  بدک نیست.!!!!!!!!!!!میدونم که ما ایرانی ها به فیلم های  بی سر و ته و فیلم هایی که از اون ها بدتر توی هیچ کجای دنیا نمی بینی  

 عادت داریم ولی دیگه به این که به شعور بیننده توهین بشه  عادت نداشتیم که کم کم داریم عادت میکنیم!!!!!!ا(بشر به عادت هست)!!البته عزیزان خودتونو اصلا ناراحت نکنین خواستن شوخی کنن ** 

فعلا. 

برای او که بازوانش همیشه جای امن بودن است

 

 

 

 

جغرافیــای کوچــــک من بازوان توســـت 

 

ای کاش تنگتر شود این سرزمین به من 

 

 

ما داریم تند تند میاییم..نگین نگفتین هاااااا**********

با عرض سلام و خسته نباشید و اروزی قبولی طاعات و عبادات برای تک تک عزیزان , 

اومدم که یک پست دیگری در این ماه مبارک داشته باشم. تلاشم بر این هست که 

 بتونم  مثل قدیم ها حضور پر رنگ تری رو داشته باشم  و بیشتر از خودم و بابا علی 

 و عسلکمون بنویسم , و خاطرات بیشتری رو از خودمون در این کلبه ی کوچک به  

یادگار بگذارم.گفتم خاطرات و یاد دیروز که روز  به یاد ماندنی ایی برای ما بود افتادم. 

و اما دیروزــــــــــ

دیروز عصر در شرف رفتن به خونه ی اقاجون سدنا (باباییه علی )بودیم که مامان  

تماس  گرفتند و گفتند  استاد ایرج خواجه امیری  اومدن باغمون و قرار هست شب  

هم یک بزم خانوادگی خونه ی یکی از اقوام داشته باشیم ,هر چند که عصرش  

نتونستیم  بریم باغ بابایی(به دلیل برنامه ای که معمولا اکثر خانواده ها در روزهای 

جمعه برای رسیدگی به  کارهای هفتگیشون دارن ),شب بعد از  افطار کردن و خوردن  

شام در خونه ی اقاجون(پدرشوهری),همراه با خواهریینا رفتیم خونه ی یکی از اقوام  

و تا ساعت ۱:۳۰اونجا بودیم.سدنا هم از همون اول مراسم تا اخرش وسط بود و دست  

دستی میکرد و رقص پا و کمرمیرفت و با بچه ها شیطونی می کردن.  

(جدی جدی سدنا چه جوری با موسیقیه سنتی می تونه برقصه؟؟؟!!!! 

این سوالیه که دیشب بادیدین این صحنه که همه توی حس بودند و اروم سرشونو با    

خواندن استاد تکون میدادن و سدنا با تمام انرژیش میرقصید برام پیش اومد!!!!!!!!))

استاد (ایرج) هم با وجود این که سنی ازشون گذشته !ولی باز با صدای گیراشون  

پیر وجوون رو جذب کرده بودن ,البته اقای خوش الحان هم  با ویالونی که میزدند 

 هوش از سر همه پرونده بودند و باعث شدند شب به یاد ماندنی ایی برای همه  

در دفتر خاطرات ذهنشون ثبت بشه.  

امروز عصر هم با دخمرمون رفتیم باشگاه و مثل همیشه پا به پای من ورزش کرد, 

یعد از باشگاه هم اومدم خونه و افطاری رو اماده کردم و الانم بابا علی از خستگی   

خوابش برده و منم که یک صفحه ی پر نور جلوی چشمانم هست و  انگشتانم  

روی کیبورد واسه ی خودشون قدم میزنند و ذهنمم  فلش بک زده به وقایع و ا تفاقات 

 گذشته . بله...این ها هستن که با هم میشن یک سری نوشته که 

بعد از مدتی این  نوشته ها  میشن  خاطره. 

پ ن ۱:خداوندا عزیزانی دارم که شایسته ی احترمن و یادشان مایه ی ارامش 

انان را دراین ماه مبارک اکرام کن و بر صفات نیکشان بیفزای. 

پ ن ۲:دوستان در این ماه مبارک بر سر سفره های افطار و خلوت های شبانتون  

ما کلبه ای ها رو افراموش نکنین.  

عسلکمون در اغازین روزهای ۱۱ ماهگی ۳۰/۱۰ کیلو شد.

سلام دوستان. 

سلام. 

اول از همه از دوستان خوبم که توی این  همه مدت  

جویای حال من و بابا  جونی  و سدنا  بودن نهایت تشکر رو دارم. 

این روزا واقعا از ۲۴ ساعت شبانه روز وقت کم میارم.بیشتر وقتم رو سدنا و  

رسیدگی به سدنا پر میکنه و از طرفی بعد از ماه مبارک عروسیه برادرم هست و  

سخت مشغول باشگاه و روی فرم کردن خودم و تغییر و تحولاتی در چهره ام و  در کل

کارهای مقدماتی برای امادگیه عروسی هستم.  

سدنا هم واسه ی خودش بلایی شده.توی باشگاه تمام حرکات رو با من میزنه و  

واسه خودش یلی شده  و گاها هم  به عنوان وزنه ازش استفاده میکنند,یک روز هم که   

غیبت داشته باشه همه صداشون در میاد. 

جمله سازیش هم تقریبا درست شده ,و هر کسی هر چه بگه پشت 

 سرش تکرا میکنه.  (بلبل). 

دایره لغات سدنا 

۱-عسلم 

۲ -عاقشتم=عاشقتم  

۳- عزیزی =عزیزم 

۴-دست نه=دست نزن 

۵-اماس=ادامس 

۶-قاووو=بستنی کاکائو 

۷-تره=کره 

۸-دایی=چایی 

۹-۱.۲.۳=ورزش 

۱۰-دس=دنس 

۱۱-شولو=شکلات 

۱۲-۱.۲.۳.۴.۵.۸.۹.۱۰=اینم ترتیب شمارش تا ۱۰ 

۱۳-تش=کفش 

۱۴-خاله=لالا  

۱۵-عمانه=عمامه(به ااخوندا میگه عمو عمانه)(لولو) 

۱۶-موتو=موتور

جمله سازی سدنا 

۱-بیشی ای جا=بنشین این جا 

۲-اماس قوت نه=ادمس قورت نده 

۳-بابا جون تش ای جا=بابا جون کفشاتو در بیار بیا این جا 

۴-خونه نه ه ه ه ه!!! عبق=خونه نریم برگردیم خیابون 

.  

واااای اصل مطلب اینه که نسبت به سنش رقصش فوق العاده هست و   

تمرکزش در حرکات قابل توجه هست. 

عشق موسیقی های هایده و مهستی و ...هست و از رپ اصلا خوشش نمیاد 

ولی اهنگای شاد رو برای رقصیدن خیلی دوست داره.وقتی توی ماشین میشینه  

سرشو از شیشه میاره بیرون وتنها هم باید هایده براش بگذارم و همراهش هم  

خوانی کنه و میگه هاده دوس(هایده دوست دارم).  

 

پ ن ۱:این پی نوشت رو اخصاص میدم به قدر دانی از دوستانی که توی این مدت ما کلبه ای ها رو مورد لطفشون قرار دادن. 

۱-ققنوس 

۲-خاله جونی 

۳-دایی حامد 

۴-خاله دینا  

۵ -وروجک! 

و

 

و 

بچه ها دوس داام=به زبان سدنا=بچه ها دوستون داریم 

 

خدا نگهدارتون.