کلبهء عشق ما

عکسها و خاطرات دخترم سدنا الهه دریاها خدای خوبیها

کلبهء عشق ما

عکسها و خاطرات دخترم سدنا الهه دریاها خدای خوبیها

سدنا 3 ماهه شد

 با یک دنیا سلام  

ما اومدیم یعنی من بابایی و دختر گلمون سدنا 

دوستان زیادی برامون کامنت گذاشتن و ما رو شرمنده لطف خودشون کردن ولی با  وجود کار خونه و بچه داری و یه کار ترجمه خیلی وقتی برام نمیمونه که به همه سر بزنم پس پیشاپیش منو ببخشین به خدا بی معرفت نیستم ولی در اولین فرصت از خحالت همه دوستان ان شاالله در میایم 

 

و اما سدنا فرشته کوچولوی کلبه ما امروز در حالی پا به 3 ماهگی گذاشت که کلی اون پاهای ناز و سپیدش درد میکرد  دردونه ما امروز 2 ساعت و 20 دقیقه مانده بود تا به 3 ماهگی پا بذاره که با یک سوزش شدید تو پاهاش مواجه شد اول پای راست و بعد پای چپ  

بله دختر ناز ما امروز واکسن داشت یکی خوراکی و 2 تا تزریقی الهی بمیرم برا اون اشکهاش برا اولین بار بود که مروارید اشکهاش رو گونه های کوچولوش  رو میدیم که چه آروم و معصومانه می غلطیدن  و با آوای مظلومانه و پر از دردش دل منو بابایی رو داغون کرد 

سدنا در حالی واکسن زد که من از ترس به گوشه اتاق واکسیناسیون رفته و با دست در گوشهامو گرفته بودم تا صدای گریه اش رو نشنوم و بابایی هم در حالی که سدنا رو تو آغوش داشت سرش رو به کناری گرفته و چشمهاشو محکم بسته بود تا درد کشیدن این کوچولو رو نبینه  

 

دخترکم  بعد از واکسن خیلی گریه کرد ولی خوب برا سلامتیش لازمه این جمله ای بود که من از صبح با خودم مرتب تکرار میکردم تا به خودم دل داری بدم  

 

از امروز تا 48 ساعت هم باید هر 6 ساعت بهش قطره بدم   

 

و اما جای خوب ماجرا اینجاس 

سدنا در آغازین روز 3 ماهگی وزنش شده 700/4 

قدش شده 59 

و دور سرش هم 41 

400/1 به وزنش اضافه شده  

7 سانت به قد  

و5 سانت هم به دور سرش 

در کل خدا رو شکر همه چیز خوب بوده  

البته طی این مدت به دلیل  نگرانی های مادرانه 3 بار برا کنترل وزن گیری به کلینیک برده بودمش 

و هر بار هم رضایت بخش بود  

شبها کمتر از قبل بیدار میشه و شب و روز رو بالاخره پیدا کرد  

گلاب به روتون بیرون رویش هم بهتر شده 

خلاصه اینکه دخمر ما کلی خانوم شده 

الان هم به واسطه قطره استامینوفن خوابیده و من تونستم بیام و آپ کنم  

نظرات 6 + ارسال نظر
امید دوشنبه 6 آبان 1387 ساعت 03:41 ب.ظ http://www.iran.forum.st

جای شما در حرفه‌ای‌ترین جامعه مجازی ایرانی‌ها خالی‌ست ...

[ بدون نام ] شنبه 11 آبان 1387 ساعت 12:37 ق.ظ http://www.ourcutebaby.com

خدا رو شکر که همه چیز خوبه من که از خستگی و کم خوابی داغونم اصلا روزا به هیچ کاری نمیرسم تو چطور ترجمه انجام میدی من فقط وقت کنم یه غذا بپزم
ما هم دو روز پیش آرمان رو واکسن زدیم و جیگرمون کباب شد
راستی آیا فقط شیر خودت رو بهش می دی ؟‌روزی چند بار پی پی میکنه؟‌آیا گاهی وقتها دل درد هم میگیره که گاز توی دلش باشه؟

سعیده شنبه 18 آبان 1387 ساعت 05:37 ب.ظ

سلام سمیه جان
از خدامیخوام که کانون گرم زندگیتون همیشه خوب باشه
براتون آرزو می کنم که سدنا رو براتون حفظ کنه و همچنین پسر ما رو هم برامون حفظ کنه اسم پسر کوچولوی ما سلمانِ . ۹( ماهشه . )‌
به امید روزهایی که دوباره ببینمتون البته موقعی که مسافرامون بیان

آزاده چهارشنبه 22 آبان 1387 ساعت 06:46 ب.ظ http://dibache.blogsky.com

جیگره این دخترتو بخورممممممممممممممممممممممممممممممم

مامان سارا سه‌شنبه 3 دی 1387 ساعت 10:13 ب.ظ http://www.mamansara.blogfa.com

چه تفاهمی سارای منم سه ماهه شده!!!!!!!!!!

عکس از سدنا جون نمیزاری برامون؟

sedna سه‌شنبه 5 مهر 1390 ساعت 01:11 ب.ظ

سلاااااااااااام .منم اسمم سدناست.دانشجوی ارشد ریاضیات محضم .وبتونو میخوندم ولی نظر یادم میرفت بذارم .واستون ارزوی موفقیت دارم .واسه سدنای نازتون هم همین طور

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد