میریم که یک پست میان ترمی رو در اوووووووج درس داشته باشیم. این روزا
اصلا وقت آپ کردن رو ندارم و تمام مدت مشغول کارهای خونه و رسیدگی به سدنا
و درس خواندن و آمادگی برای میان ترم و پایان ترم هستم.فردا امتحان میان ترم دارم و
در واقع دومین امتحان میان ترمم هست و تا حدودی افتادم روی ریل درس خواندن.این روزا
مامان و خاله جون سدنا که ایشون خدارو شکر این هفته ای که امتحانات میان ترم من شروع
شده امتحانات میان ترمش تمام شد و کلی ذوق کردم که کمک حالم هست و هیچ
نگرانی ایی برای درس خواندن ندارم چون مثل دوران مجردی با خیال راحت میرم طبقه ی بالای
مامانینا درس می خوانمو سدنا هم پیش خاله جونش کلی حال میکنه.
الانم از خونه ی مامانینا اومدم خونمون .از عصر با مادر شوهر جان و مامان و ...داشتیم لپه ها ی
نذریه مامانینا رو پاک میکردیم.جاتون خالی برای ظهر تاسوعا بابایینا قیمه و پلو نذر دارن که هر سال
به تعداد افرادی که حاجتشونو میگیرن اضافه میشه> در نتیجه به تعداد دیگ های غذا هم اضافه
میشه..اینه که امسال هم یک دیگ دیگه اضافه شد.خلاصه این که این روزا حسابی سرمون شلوغ
هست و مشغول تدارکات نذری هستیم.
پ ن ۱:دوستان نگران نباشین.اون اتفاق اتفاق نگران کننده ای نیست.به موقع اش میگم بهتون.
پ ن ۲:از دوستانی که با وجود غیبت های طولانی مدت ما کلبه ای ها میان و کامنت میگذارن
ممنونیم.
پ ن۳:امروز این جا حسااااااااااااااااابی بارون امد و هوا خیلی عالی شد.واقعا بعد از اون الودگی نیاز
بود.جای شکرش باقیه.
پ ن ۴:سدنا هم سلام میرسونه.میگه بخشیدا شمنده.(ببخشیدا.شرمنده)
این روزا توی خانواده ی مامانینا داره اتفاقاتی می افته. خبر رسانی تا همین جا
رو داشته باشین. امشب تولد ممل پسر خاله ی گراممون بود. با مامانینا رفته
بودیم خونه ی خاله جون و اولین سالگرد تولد پسر خاله رو جشن گرفتیم.
دیر وقت هست و باید برم بخوابم. فقط اومدم بگم به یادتونم.
فعلا.
یا حق.