کلبهء عشق ما

عکسها و خاطرات دخترم سدنا الهه دریاها خدای خوبیها

کلبهء عشق ما

عکسها و خاطرات دخترم سدنا الهه دریاها خدای خوبیها

به یاد مادر بزرگ

 

ای سفر کرده به معراج به یادت هستیم

 

ای مادر جان همگی چشم به راهت هستیم

 

تو سفر کرده ای و آسوده شدی از دوران

 

لیک ما غم زده هر لحظه به یادت هستیم

 

  

بعد از یک غیبت  نه چندان طولانی به همه دوستانمون سلام عرض می کنم

ااز بابت این تاخیر از همه عذر خواهی میکنم.

علت این تاخیر از دست دادن یک عزیز بود

یک پیر بزرگوار به نام مادر بزرگ .

کسی که وقتی فکر میکنم دیگه قرار نبینیمش دلم خیلی میگیره.روزها و یا ساعات آخر عمرش روکه به یاد میارم دلم خیلی میسوزه چون وقتی نمیتونست راحت نفس بکشه و برای هر دم و باز دمی کلی مشکل داشت  ما نمیتونستیم هیچ کمکی بهش بکنیم و به قول بابا مثل یک شمع جلوی چشمامون آب میشد خیلی سخت بود ولی وقتی فوت کرد و دیدم دیگه برا تنفس اذیت نمیشه حس میکردم به ارامش رسیده و همین شاید تسکینی برامون بود

 

.دیشب از علی آقا پرسیدم  :واقعا دیگه درب اون خونه بسته میشه اگر اینطور باشه ما صبح روز اول عید رو کجا پس باید بریم (اخه ما هر سال روز اول نوروز رو همه اونجا جمع میشدیم و کلی هم به همه خوش میگذشت)  علی در جواب سوال من فقط سکوت کرد .البته معنای این سکوتش رو خوب میفهمیدم پس من هم سکوت کردم !!

 

 

 

یادش همیشه جاوید

 

 

ترس از امتحان

امروز روز نسبتا پر کاری داشتم البته اگه بگم پر درس بهتره هفته آینده امتحاناتم شروع میشه و تا ۵ مرداد درگیرم.امروز به قدری سرگرم درس بودم که اصلا متوجه سرو صدای سنگبری همسایه نبودم تا اینکه بلند شدم نهار آماده کنم که تازه فهمیدم بیرون چه خبره!

با اینکه خیلی خسته ام ولی خوابم نمیگیره کلی تو تخت خواب غلت زدم ولی فایده نداشت گفتم بیام وچند خطی بنویسمکه نگار هم کلاسیم on شد و مجبور شدم صدای یاهو رو قطع کنم تا مزاحم علی نشم نگار هم نگران امتحان جمعه است همه نگرانیم آخه ترم قبل فقط  ۱ یا ۲ قبولی داشتن ۰توکل به خدا)

امروز عصر هم با منیژه دوستم که اومده بود خونه ما ۵ ساعت درس خوندیم اینقدر برنامه نوشتیم و اجرا کردیم که به قول منیژه مخمون هنگ کرد.خیلی از این امتحان میترسم شایدم زیادی برا خودمون غولش کردیم

این روزا نگار هم شده مثل آدمای عاشق  خودش سر کلاسه ولی.....البته حق داره تازه نامزدش از پیشش رفته (البته قول داده بیشتر به نگار سر بزنه )تمام موبایل نگار شده عکس امین

حتی منشی آموزشگاه هم احوال امین رو میگیره خلاصه هر کس میخواد نگار و خوشحال کنه فقط کافی احوال امین رو بگیره (اینم چند خطی اندر احوالات دوست عاشق پیشه ما که همه چیزش شده امممممممممیییییییییننننننن)این هم یک شعر  از مریم حیدر زاده تقدیم به نگار و امین

ای علت قشنگی رویا و خواب من
تنها دلیل گل شدن اضطراب من
ای راه حل ساده ی جبران تشنگی
فواره ی نگاه قشنگ تو آب من
رفتی چه قدر ساده دل آسمان شکست
در عکس مهربان تو در کنج قاب من
باران چه قدر حرف تو را گوش می کند
می بارد آن قدر که نیایی به خواب من
گرچه نگاه عاشق تو هیچ کم نکرد
از اوج دل ندادن تو یا عذاب من
اما دل شکسته ی من باز هم نوشت
صد آفرین به چشم تو و انتخاب من


دیگه چشام داره میفته اینم از پست امشب وای بالاخره خوابم گرفت راستی فردا عصر هم مهمونی عاطیه(جاری محترم)به مناسبت سالگرد ازدواجشون یه مهمونی ترتیب داده البته آقای خونه فردا باید تنها بمونه خونه چون مهمونی زنونس   و آقایون دعوت نیستن خوب پیش میاد دیگه

منم دیگه میرم مسواک بزنم و بخوابم(نزدیک بود این یه قلم رو یادم بره )  فردا هم خیلی درس دارم و هم خیلی کار

 شب خوش

 

 

 

یاد ان ایام یاد باد

be yade roozhaye gozashteh      

چند روزی از رفتن بچه ها نمیگذره ولی جاشون خیلی خالیه